اعلامیهای که از تو میخواهد به آن مدرسه بروی و به جای مشق نوشتن و درس خواندن، دمار از روزگار اژدها در بیاوری و قهرمان شوی!
یک خوانندهی دورهگرد به «ویگلاف» میگوید او برای این به دنیا آمده که قهرمان شود و سپس اعلامیهی مدرسه را به او نشان میدهد. ویگلاف نوجوانی است که به قول بعضیها میتواند برادر کوچک هری پاتر باشد. برای او و دوستانش در هر قسمت از این کتاب اتفاقهای جالبی میافتد.
مثلاً آن ها مجبورند برای گردش علمی به جنگل تاریکیها بروند و یا جادوگر شیطان صفت که «سرلانسلوت» را زندانی کرده، سرجایش بنشانند. شاید با خودت بگویی این مدرسه خیلی دور است و برای رفت و آمد به آن توی دردسر میافتی، اما نگران نباش!
برای اینکه با ماجراهای جالب این کتاب آشنا شوی، به دنیای افسانهها سفر کنی و اصول اژدهاکشی را یاد بگیری، کافی است سری به مجموعهی شش جلدی «مدرسهی نابودکنندگان اژدها» بزنی.
این شش جلد بهترتیب، شاگرد جدید مدرسه، انتقام بانو اژدها، گردش علمی در غار مرگبار، آیا ویگلاف ازدواج میکند؟، یک روز با شوالیه و سرلانسلوت، کجایید؟ نام دارند که انتشارات آفرینگان (66413667) با ترجمهی فرزانه مهری چاپشان کرده است.
از خواندن تا خوانده شدن
کیت مک مولان، نویسندهی این مجموعهی هیجانانگیز است، او در جایی نوشته است:
«ازبچگی کتاب میخواندم اما نمیدانم چرا هیچ کس عکسی از من نگرفت که در آن، مشغول کتاب خواندن باشم!» مکمولان خیلی زود خواندن را یادگرفت. او به کتابخانهای محلی، در نزدیک خانهشان میرفت و ساعتهای زیادی، لابهلای قفسهی کتابهای کودک میچرخید و کتاب میخواند.
کتابهای کمیک (تصویری) و مجلههای طنز را دوست داشت و کتابخواندن، بزرگترین تفریح کودکی او بود. او هم چنان خوانندهی پروپاقرص کتابهای کتابخانه بود تا اینکه به دانشگاه رفت، درسش را تمام کرد و در یک مدرسهی کوچک، مشغول تدریس شد. مکمولان حالا دیگر تنهایی کتاب نمیخواند. بعد از زنگ ناهار، کنار دانشآموزانش مینشست و برای آنها میخواند.
خودش میگوید:
«همیشه دلم میخواست برای بچهها کتابی بنویسم، اما درس دادن به آنها بیشتر وقت و انرژیام را میگرفت.» برای همین معلمی را کنار گذاشت و به نیویورک سفر کرد و در انتشاراتی مشغول به کار شد. او روزها در انتشارات، ویرایش میکرد و شبها در خانه مینوشت. بعد از آن، کتابهای او مرتب چاپ شدند و جایزههایی را هم بردند.
حالا در جواب بچههایی که از او میپرسند تا به حال چند تا کتاب نوشته است، میخندد و میگوید: «شاید برای خوانندههایی که تازه با من آشنا میشوند، تعجبآور باشد، اما فکر میکنم چیزی در حدود صدتا کتاب!»